مدرن مغروق در سنت: نقد فیلم کوتاه "غریبه و باد" اثر حمیدرضا احمدی و حامد احمدی
فیلم کوتاه «غریبه و باد» سومین اثر مشترک حمیدرضا احمدی و حامد احمدی است. این فیلم کوتاه روایت گر یک راننده نعشکش است که پس از تحویل گرفتن جنازه، در راه مقصد برای خوردن صبحانه به قهوهخانه دوستش میرود. فیلم کوتاه «غریبه و باد» را میتوان از نمونه فیلم هایی با سبک رئالیسم جادویی دانست که چند سالی است بیشتر مورد توجه مخاطبان سینمای ایران قرار گرفته. نه این که این سبک در سینمای ایران وجود نداشته اما کمتر مورد استقبال مخاطب بوده، و خب به طبع کارگردان های کمتری جرات ساخت چنین فیلم هایی را داشته و حتی هم اکنون دارند. البته سبک کارگردان ها با هم متفاوت است و اگر کارگردانی فیلم با این سبک نمیسازد دلیلیش این نیست که شجاعتش را ندارد.
چیزی که در مورد فیلم کوتاه «غریبه و باد» توجهم را بیشتر به خود جلب کرد ابتدا سبک فیلم سازی و فیلمنامه نسبتا روانشناختی این دو کارگردان بود و سپس بازیگردانی و بازیگری در فیلم بود. فیلم در سال ۱۳۹۷ ساخته شده و دقیقا استارت حجم بالای استقبال مخاطبان از سبک رئالیسم جادویی در این سال ها اتفاق افتاد. پس فیلم روی موج تازه ایجاد شده قرار گرفته و توانسته همراه موج پیش برود. اما مسئله جالبی که ما در این فیلم، همانند فیلم های این سبکی در ایران می بینیم تضاد بین تقدس گرایی و تقدس زدایی است. صاحبان فیلم کوتاه «غریبه و باد» هر دو باور های سنتی خود را در کنار باور های مدرن خود حفط کردند.

بازی محمود نظرعلیان در فیلم کوتاه «غریبه و باد»، مثل همیشه دیدنی و باورپذیر است. ما دقیقا این پدر را میتوانیم از پشت دیسپلی گوشی یا لپتاپ لمس کنیم. بازی بهزاد خلج هم خوب و پخته است، میتوان باورش کرد که از دست پدرش کلافه شده. در کل بازیگردانی و بازیگری خوب بود، اما برخی شخصیت ها مثل مردی که سفارش املت میدهد صرفا فدای شخصیت پردازی پدر قهوهچی شده، یعنی او در داستان قرار دارد تا ما با شخصیت پدر قهوهچی بیشتر آشنا شویم، که خب این میتواند از نقاط ضعف فیلم در کنار شخصیت پردازی ضعیف نعش کش باشد. ما در این ۱۵ دقیقه گره گشایی از شخصیت نعش کش نداریم، فقط میفهمیم که میخواهد خودش را اخلاقمدار نشان دهد.

در کل ما با یک فیلم مدرن مغروق در سنت، در فیلم کوتاه «غریبه و باد» طرف هستیم که میتوان گفت، موفق عمل کرده و نتیجه یک فیلم قابل قبول و تاثیر گذار بود. سینمای تجربی ایران هنوز نیازمند آثار آوانگارد و متفاوت از لحاظ فرم است، به خصوص در بخش فیلم های کوتاه، تا مخاطبان خود را بتواند پیدا کند، در واقع مخاطب واقعی نیز زمانی که آگاهی اش نسبت به سینما بالاتر برود، فیلم های خودش را پیدا میکند.
شایان آیرملو تبریزی